از یکی دو روز پیش توی کانال تلگرامی دوستان آموزش سئو قرار داده شده بود. من هم مثل همیشه کمی دیرتر از بقیه مطالب را گوش دادم و سعی کردم آموخته ها را عملی کنم. بگذریم از این که در سایتم کمی خرابکاری کرده بودم. در نهایت رسیدم به جایی که توضیحاتی راجع به سایت و [...]
تقریباً دو هفته پیش کتاب فوق العاده ی《راه هنرمند》 معروفترین اثر 《جولیا کامرون 》را خریدم. خیلی خوشحال بودم و هنوز هستم بابت این اتفاق دلپذیر. تازه شروع به خواندن کرده ام اما در همین چند صفحه چه قدر مطلب برای یاد گرفتن وجود داشت. دلم می خواست آنها را یادداشت و حفظ می کردم. ولی فعلا [...]
امروز بیست و ششم دی ماه بود.جمعه ای آرام مثل جمعه های قبل . به همین سرعت ماه دی رو به تمام شدن است . من می نویسم . از لحظه لحظه ام. و مدام ناراضی از خودم که چرا کم می نویسم، یا ایکاش وقت بیشتری داشتم و ایده های زیادتری . اما احساس خوب [...]
باز شب شد و احساس بد نداشتن ایده یا به قول " جولیا کامرون" نبودن الهام آزارم می دهد. چیزی برای نوشتن به این مغز یخ زده و ساکن شده نمی رسد و چشمانم که ضعف روز افزونی دارد. عینک را نزده ام و به سختی کلمه ها را می بینم و با گوشی تایپ میکنم [...]
الان ساعت دقیقا دوازده و دو دقیقه شب است. کاملا از این که می خواهم چه بنوبسم بی اطلاعم. فقط شروع کردم تا ببینم به کجا خواهم رسید. دغدغه مهم این روزهای من نوشتن است. دوست دارم مثل دیگران پر از ایده برای نوشتن باشم اما نیستم. دلم می خواهد وقت کافی برای نوشتن داشته باشم [...]
مدتی پیش کتاب جدیدی از 《ریچل هالیس》نویسنده محبوبم خواندم. این جدید ترین کتاب او و عنوانش هم مثل بقیه کتابهایش عجیب بود هر چند که من معتقدم ترجمه بهتری هم از اسم کتاب میتوانست صورت بگیرد. 《داره فاجعه می آد، خودت را جمع و جور کن دختر》 البته حرف من راجع به ترجمه نام کتاب نیست [...]
از دوران نوجوانی تا کمی پیش از چهل سالگی یعنی همین چند سال پیش، روز و شبم را با شعرهای فروغ فرخزاد سپری می کردم. در حقیقت با او زندگی میکردم. شب با زمزمه شعرش چشمانم را می بستم و روز با او بیدار می شدم. دو مجموعه《 تولدی دیگر》و 《 ایمان بیاوریم به آغاز فصل [...]
